مدح پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بـر بـاد داده عـاشـقـی خــاكـسـتـرم را وقـتـی تو را دیـدم زدم قـیـدِ ســرم را ایـل و تـبـارم عـاشـق ایــل و تـبـارت نــذرِ تو كـردم والـدیـن و هـمـسرم را با بُــردنِ نــامِ شـمـا مــعــراج رفــتــم فطرس شدم دادی به من بال و پرم را بـایـد بـرای عـاشـقـی تَـركِ قـرن كرد مـن آمـدم ایـنـجـا بـبــیـنـم دلــبــرم را كویِ تو را جارو زدم با اشك و مژگان از من نگیر این دیده یِ رُفـتـگـرم را گریه نـشـانِ قـلـبِ پـاك و صاف باشد از دسـت دادم مــدتـی چـشـمِ تــرم را غارِ حرا ذاتش همان گوشه نشینی ست باید كـمـی خـلـوت كـنم دور و برم را پرسید كه مُزدِ رسالت را چه خواهی؟ گـفـتـی نـگـه دار احـتـرامِ دخـتـرم را گفتی كه این خانه همان عرش برین است گفـتـی فقط حـیـدر امیرالمؤمنین است |